سخن

دنیا، آیینه است. هرچه می بینی، انعکاس است

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه


راه هزار ساله ما
18 اپریل

صبحگاهی با تن خسته از خواب بر می خیزیم. لحظه ای برای آینده فکر می کنیم. کمی به یاد گذشته می افتیم اما حال همه اش با نگرانی و دلهره همراه است. بقایای غریزه مان در پس آن همه نفس زدن های بریده و بی حساب و آرامش کسالت بارش هنوز بر تن مان جاری است. این زندگی است.
اما زندگی راه هزار ساله خودش را دارد. ما با توان و ایمان خود مان این راه را می پیماییم. شتابزدگی می تواند تنها آدم را سردرگم کند. پس لازم نیست. به گفته آقای محمود دولت آبادی که بایستی مثل آب حرکت کرد. خیلی آرام و بی صدا و اغفال کننده. زمانی باید از زیر گل سر بر آورد که به مقصد رسیده ایم و آن زمان ناظرین ما همه به چشم تعجب به ما نگاه کنند.
زندگی یک سلسله دردها و رنج است. ما تاریخ عصیان زده ای داریم. این روزها همه اش درگیرم. درگیر مقاومت در برابر وحشت و وقار جاهلانه هموطنانم متأسفانه. نمی دانم به کجا خواهیم رسید. اما راه مان روشن و هدف مان مشخص است. دفاع از نوع بشر و حفظ اصالت آنها.
کسل ام و باید همین جا بس کنم. حس خوشی نمی دهد.
سی ام فروردین ماه، آلماتی زیباست. به زیبایی باغ مختصر جلو پنجره مان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر