یادداشت
های صبحگاهی
رمان
ها یک خاصیت برجسته و انکار ناپذیری دارند: اینکه افکار یک مخاطب واقعی را بی رحمانه
زیر و رو می کند. این قدرت شگرف رمان هاست. در بسیاری از موارد، قدرتی که در رمان ها
نهفته است، نمی توان معادل آن را در کتاب های فلسفی پیدا کرد. به این خاطر، فکر می
کنم کسی که شهامت تغییر دنیای متعارف اش را ندارد، هرگز نباید رمان بخواند. شعر هیچ
وقت قوت تأثیرگذاری رمان ها را ندارد. در عمیق ترین شعرها، نمی توان نکته های برجسته
ای را یافت که بتواند خودش را با عمیق ترین نکته های رمانها، همسان کند. زیرا شعر بنا
بر خصلت ذاتی خود، همواره خودش را محدود نگه می دارد در حالی که رمان با جسارت تمام،
همه آنچه را که می خواهد بگوید، بدون کمترین خود سانسوری در خدمت مخاطب قرار می دهد.
دغدغه ای که که در رمان ها مطرح می شود، به مراتب عمیق تر از شعر است. زیرا این دو
قالب هنری، طبیعت نابرابری دارند...
بخشی
از یادداشت های صبحگاهی/ آلماتی 30 اپریل/ مهدی زرتشت
ادامه
دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر