تاریخام را عوض می کنم
چنان خالیام من
که در "هیچ" هم رو به فناهام
ای برگ فرو افتیده از ساقه!
ای شگوفهی پژمرده!
ای زورق سرگردان در گرداب!
هنوز غرق تماشای تو ام
هنوز وجودم در هستیات بند است
مرا رها کن
دوباره ببر بر ساحل شاداب
در مزرعهی شگوفا
شگونات را همه بر من خوش کن
ای آفتاب!
مرا گرم کن، برمن بتاب که بر زمین سرد یخ بستهام
ای ابر بهاران، ای شنبمهای بلورین صبح!
در کامم شراب زندگانی بریز که حلقام کویر رو به فناست
و ای گلزار خرم!
مرا معطر کن و در کامم شهد بریز
من هنوز آن پرندهی خیالاتیام
با هفت آسمان رنگین بالای و زمین مملو از شادی و امید
یکبار دیگر در انتظار آغوش تو ام
ای زندگی!
از باد صبا پیغامی آر
و مرا همسفر پرندهها کن
تا سرخوشانه در جزیزه رؤیاهایم پر بزنم
***
مرا باور کن که از امید رستهام
مرا به یاد بیاور و بر من شادی ببخش
ای زندگی!
ای پرندهی سبکبال
مرا در آغوشات بسپار که چشمانم به دنبالات سرگردان است
***
روی شاخسارهایت گریستهام
شکستهام عهد ام را
عصیان کردهام
ای باغ زندگانی!
ای سرود زندگی و ای سرزمین مطلق شادکامی و آزادی
منام پرندهی پر هوس و سودایی
آمدهام تا گوارایم کنی
بسان خدای خودم
خدای آزادی و شادی و شادکامی
خدای لذت و صلح و خدای آراسته در جمال
آمدهام تا شادمانام کنی
***
ای زندگی!
من از سرزمین تاریکی آمدمام
از میان هیولاها
از دوزخ جلادان و از سرزمین ابلهان و بیخردان
با بالهای شکسته
با روح بیگانه از خودم و با کابوسهای پیاپی
من از آن سوی دشت سیاه آمدهام تا در افق روشنات پرواز کنم
من هوس آزادی میکنم
خدای من!
ای عشق مطلق آسمانی!
ای تویی که به دشنهای هزارت تهمت رنجیدهخاطر شدهای
تویی که به هیچ مسلک و آیینی نیستی و خود وجود مطلقی!
من را از جهنم این دوخیان رهایی بخش
من در سرزمین آزاد خودم بدور از هرگونه خدایی جز تو
در کام زندگی فرو میخزم
زندگی!
آغوشات را باز کن
آمدم
سرمست از خیال بودنام، و سرمست از آبگینهی پرنورت که مرا
زیباتر از خیالم جلوه میدهد
من تاریخ عوض کردم
اینک ای از زمین! ای زندگی! ای مادر من!
آغوش باز کن
من آمدم
با هزار امید آمدم
م. زرتشت، دوم مارس آلماتا
این روزها، شور تازه ای در وجودم احساس می کنم: شور زندگی. پاینده ام باد.
م. زرتشت، دوم مارس آلماتا
این روزها، شور تازه ای در وجودم احساس می کنم: شور زندگی. پاینده ام باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر