ای تو سایهی عشق!
خط میزنم تو را
به هنگامهی غروب
که برگهای زرد پاییز
غیبت غمگینانهات را
چون خاطرهی تلخ
به شیشههای سرد پنجره اتاقام
میکوبد
و من دیگر بار
تمام نفرتهایم را به عشق
برای بودن تبدیل میکنم
اینک، دوبارهای حضور آشفتهام!
بدرود!
خط میزنم تو را
برای آغاز دیگرام
که زندگی من
سراسر آغاز است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر